چهارشنبه 8/12/1397
امروز خیلی پی پی میکردی و همشم حالت اسهالی بود،من و بابا خیلی نگران شدیم،دکتر خودت رفته فرانسه نمیدونیم کی میاد،هرچی دکترم این نزدیکیا پیدا میکنیم خوب و قابل اعتماد نیستن،بابا از اینترنت یه دکتر خوب و باب میل پیدا کرد زنگ زدیم برای شنبه نوبت گرفتیم
این روزا بزرگتر و خوشمزه تر میشی،غلت میزنی دمر میشی،میخندی بلند بلند،من و بابا هم دلمون غش میره برات و یه عالمه بوست میکنیم،ولی هرچی بزرگتر میشی به شیر مادر روی خوشی نشون نمیدی و من و بابات رو دل نگران میکنی،دوس دارم خودم بهت شیر بدم اینجوری حس مادرانه ی بهتری دارم،امیدوارم از نعمت با ارزش خدا با صلاح و مصلحتش محروم نشی،خیلی تلاش میکنیم توکل بخدا


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها